وقتی نرگس مرد.گلهای باغ همه ماتم گرفتند و از جویبار خواهش کردند برای گریستن به آنها چند قطره آب وام دهد. جویبار آهی کشید و گفت:به قدری نرگس را دوست داشتم که اگر تمام آبهای من به اشک مبدل شود و آنها را بر مرگ نرگس بپاشم باز کم است.گلها گفتند:راست می گویی،چگونه ممکن بود با آن همه زیبایی، نرگس را دوست نداشت؟!
جویبار پرسید:مگر نرگس زیبا بود ؟!
گلها گفتند :تویی که نرگس اغلب خم شده،صورت زیبای خود را در آبهای تو تماشا می کرد باید بهتر از هر کس بدانی که نرگس زیبا بود.
جویبار گفت:من نرگس را برای این دوست داشتم که وقتی خم شده و به من نگاه می کرد ،می توانستم زیبایی خود را در چشمان او تماشا کنم.
از دکتر مهدی حمیدی شیرازی
نظرات شما عزیزان: